داستان کوتاه شانسي براي صدف ها!
محمود رودینی
welcome to my weblog

مردي در کنار ساحل دورافتاده اي قدم مي زد. مردديگري را در فاصله دور مي بيند که مدام خم مي شود و چيزي را از روي زمين بر مي دارد و توي اقيانوس پرت مي کند. نزديک تر مي شود، مي بيند مردي بومي صدف هايي را که به ساحل مي افتد در آب مي اندازد.

- صبح بخير رفيق، خيلي دلم مي خواهد بدانم چه مي کني؟

- اين صدف ها را در داخل اقيانوس مي اندازم. الان موقع مد درياست و اين صدف ها را به ساحل دريا آورده و اگر آن ها را توي آب نيندازم از کمبود اکسيژن خواهند مرد.

- دوست من! حرف تو را مي فهمم ولي در اين ساحل هزاران صدف اين شکلي وجود دارد. تو که نمي تواني آن ها را به آب برگرداني خيلي زياد هستند و تازه همين يک ساحل نيست. نمي بيني کار تو هيچ فرقي در اوضاع ايجاد نمي کند؟ مرد بومي لبخندي زد و خم شد و دوباره صدفي برداشت و به داخل دريا انداخت و گفت: "براي اين يکي اوضاع فرق کرد. هنوز شانسي دارد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,
ارسال توسط mahmood

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 45
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 46
بازدید ماه : 118
بازدید کل : 224864
تعداد مطالب : 279
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1



www.Pichak.net Upload picture -->

كد ماوس

کد نمایش آب و هوا

آمار سایت

href=http://pichak.net/blogcod/weather>کد نمایش آب و هوا

javahermarket